شرمنده ام گفته بودم
دست بر دیوار دور آن ور دریا می زنم
و تا هزاره ی شمردن چشم می گذارم
گفته بودم
غبار قدیمی تقویم را
از شیشه های شعر و خاطره پاک نمی کنم
گفت بودم
صدای سرد سکوت این سالها را
با سرود و سماع و ستاره بر هم نمی زنم
اما دوباره دل دل این دل درمانده
تو را میهمان سایه گاه ساکت کتاب و کاغذ کرد
هی...
همیشه همسفر حدود تنهایی
بگذار که دفتر دریا هم
گزینه ای از گریه های گاه به گاه من باشد
" یغما گلرویی "
:: بازدید از این مطلب : 303
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0